Domanda | Risposta | |||
---|---|---|---|---|
یک زن خوب در کنار رودخانه ای بزرگ زندگی می کرد.
|
||||
او عاشق بچه ها بود. او می خواست به هر طریقی به آنها کمک کند.
|
||||
او جامعه خود را دوست داشت و همه افراد جامعه او را دوست داشتند.
|
||||
او مدت زیادی زندگی کرد و بسیار عاقل شد.
|
||||
وقتی مرد، تبدیل به یک روح شد
|
||||
او مرده بود، اما هر شب به جامعه خود باز می گشت
|
||||
او می خواست به بچه ها کمک کند و باعث ترس آنها نشود.
|
||||
اما صدای ترسناکی داشت. بچه ها از او می ترسیدند،
|
||||
اما روح یک روح خوب بود. او فقط آنها را می ترساند تا به آنها کمک کنند.
|
||||
یک شب چند بچه و یک سگ کنار رودخانه مشغول بازی بودند.
|
||||
آنها با حیوان خانگی خود سرگرم بودند.
|
||||
اما آنها از خانه دور بودند.
|
||||
بعد هوا بد شد.
|
||||
باران بارید و بارید. رودخانه داشت بالا می آمد
|
||||
هوا خیلی تاریک بود. بچه ها می دانستند که گم شده اند.
|
||||
آنها باید به شمال می رفتند، اما نمی دانستند کدام جهت است.
|
||||
وقتی ماه بیرون آمد، روحی را در کنار رودخانه دیدند.
|
||||
بچه ها احساس ترس زیادی کردند.
|
||||
آنها می دانستند که این یک روح است. سپس روح نزدیکتر شد.
|
||||
دوباره فریاد زد: برو! بچه ها خیلی ناراحت شدند.
|
||||
برخی از آنها شروع به گریه کردند. بچه ها می دانستند که یک انتخاب دارند:
|
||||
آنها می توانستند فرار کنند،
|
||||
یا می توانند بمانند و در تاریکی با این فرد ترسناک روبرو شوند.
|
||||
بچه ها مسافت زیادی فرار کردند.
|
||||
شبح تمام راه آنها را دنبال می کرد
|
||||
بالاخره بچه ها به خانه رسیدند
|
||||
روح بسیار خوشحال شد.
|
||||
به زودی رودخانه بالاتر و بالاتر رفت.
|
||||
خیلی خطرناک بود روح به بچه ها کمک کرده بود زنده بمانند!
|
||||
او آنها را از بالا آمدن آب نجات داده بود.
|
||||
او همچنین از قدرت خود برای هدایت آنها به خانه استفاده کرد
|
||||
گاهی اوقات، ملاقات با یک روح مزایایی دارد. یک روح می تواند زندگی شما را نجات دهد!
|